دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
چهارشنبه ۳ اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۲

مجرم کیست؟

دو سه شب پيش، اتاق يکی از بچه‌ها فيلمی ديدم به اسم Sleepers (تو ايران ترجمه کردن «تسويه حساب») با بازی رابرت دونيرو، براد پيت و داستين هافمن (هنرپيشه زنش هم ناآشنا بود، هم بی‌ريخت)
داستان از اين قرار بود که چهار پسربچه، برای شوخی، چرخ‌دستی يک ساندويچ فروش دوره‌گرد رو می‌دزدن و می‌برن دم پله‌های مترو که يا بيچاره چرخش رو ول کنه يا اينا در برن. چرخ سنگين بوده و از دستشون در می‌ره و پايين پله‌ها می‌خوره به يه بابايی (آخرش نفهميدم مرد يا فقط زخمی شد) اينا تو دادگام محکوم می‌شن که يک سال برن دارالتاديب. اون دارالتاديب از بيرون مثل يه مدرسه بوده، اما از تو...
تو بند بچه‌ها، چهارتا نگهبان بودن که سردسته‌شون اسمش نوکس بود. راستی يادم رفت بگم. يکی از اين بچه‌ها (به اسم سخت شيکس Sheyx) تو يه کليسا دستيار کشيش بود و مثل سه تا پسر ديگه، اساسی با خونواده‌اش مشکل داشت. تو خونه هم به همين ترتيب، پدراشون مادراشون رو اذيت می‌کردن و می‌زدن و يکيشون هم که يه ناپدری خيلی مهربون!!! داشت. خلاصه اينکه يه سری نوکس، مياد و از پنجره، تو اتاق شيکس رو نگاه می‌کنه و بهش دستور می‌ده لخت شه. موسسه رسانه‌های تصويری هم تمام لخت شدن پسره رو تا شورت، نشون می‌ده (و البته خوشبختانه پسره شورتش رو در نمياره) بعد هم خيلی خونسرد، بعد از ديد زدن پسره، نوکس می‌گه خب لباست رو بپوش. خلاصه اينکه اين نگهبانا، کارشون اين می‌شه که به اين پسرها تجاوز کنن و شکنجه‌شون بدن و تهديدشون هم بکنن. يه سری هم يه مسابقه فوتبال گذاشته می‌شه و توش زندانيا، با کمک يه پسره سياه‌پوستی برنده می‌شن که نتيجه‌اش می‌شه انفرادی و شکنجه و مرگ پسره سياهپوسته.
دو مرد با قيفه‌های خلاف، وارد رستورانی می‌شن و ناگهان توجه يکيشون به مردی که پشت ميزی نشسته خيره می‌شه و با دوستش دو نفری می‌رن می‌کشنش . مرد کسی نيست جز نوکس.
شيکس روزنامه‌نگاره و مايکل، دوست ديگه اون بچه‌ها، معاون دادستانه و می‌شه دادستان پرونده تا دوستای قديمش رو نجات بده. در يک توطئه! دادستان تمام مدارک رو برای وکيل احمق و دائم الخمر تهيه می‌کنه. نگهبانا رو رسوا می‌کنن و دوستهاش رو نجات می‌ده. پدر سه تای باقيمونده رو هم در ميارن.
نکته جالب در اينجاست که در اروپا و آمريکای فاسدا و کثيف و بی‌اخلاق و بی بندوبار، متجاوز هميشه منفوره و اونی که بهش تجاوز می‌شه جرات اين رو داره که بياد شکايت کنه و مثل اين مصرع نيست که مرد متجاوز برمی‌گرده به پسری که بهش تجاوز کرده می‌گه ساکت باش تا بقيه نفهمن که اگه بفهمن «تو شوی شرمنده‌تر از من»
واقعا اين چه فرهنگ قرآنی، اسلامی، ايرانی، انسانی، يی هست که ما داريم!؟ چه فرهنگی تو دنيا می‌گه که به خاطر گناه بقيه، کس ديگه‌ای بايد شرمنده بشه يا از خونه فرار کنه (در مورد دخترهايی که بهشون تجاوز می‌شه) يا اينکه مورد شکنجه و اصلا قتل ناموسی قرار بگيره. به خدا که مخا در بعضی موارد روی همه رو سفيد کرده‌ايم با اين طرز تلقی و تفکرمون. واقعا يه جاهايی از خودمون بايد خجالت بکشيم و افسوس بخوريم. جدا خجالت بکشيم و افسوس بخوريم.
حرفهام خيلی تکراری شده؟ خب در هر حال آدم يه روزی به خودش افسوس می‌خوره.
به اميد آينده بهتر و پاک‌تر، برای ما که نه، لااقل برای بچه‌هامون

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک