شنبه ۱۷ خردادماه ۱۳۸۲
تردید میان بد و بدتر
باز هم همون دعوای هميشگی ترديد بين بد و بدتر
شديدا درگيرم با خودم. نمیدونم که بالاخره با مهندسی که اين همه اذيت و آزار کرده و خودش را بر ديگران مقدم دونسته و رضايت شخصی خودش رو مهم تر از عدل و انصاف شمرده چی کار بايد بکنم؟
هر جور حملهای به ايشون مساويست با دفاع از دکتر حجتالاسلام حاجآقای اورعی (لعنتالله عليه و علی دار و دستهاش جميعا) يعنی هم بچههای بسیج میخوان کلهپاش کنن و به قول خودشون بگذارنش کنار، هم بدیای نيست تو اين دنيا که به من نکرده باشه. کارهاش هم که همه غير قانونيه. فکر میکنه که تريپ پوززنی هم راه انداخته. باهاش بسازم، يه درده، نسازم هزار تا! به خدا که نمیدونم.
احتمالا يه مقدار قابل توجهی از کارها و مشغوليتهام رو بايد از اول مهر بگذارم کنار. دليلش هم يه کار بزرگتر و خيلی جدی و حرفهايه. دلم به حال واحه و اينجا اساسی میسوزه. به هر حال بايد کوچکترها رو به خاطر بزرگترها قربانی کرد. البته اين بين خوب و خوبتره و اينجا بايد خوبتر رو انتخاب کرد. ولی خب اينم يه جور بدبختيه. دوست داشتنیترين خاطرات و favorite
يک چند تا تيتر هست که نمیدونم کدومشون رو بايد بالای مطلب بعديم بنويسم. دلت خواست نظر بده!
مانتو: ريش زنانه
لطفا مواظب آب رفتن لباسهايتان باشيد!
ابلاغيه جديد: توطئه واردکنندگان پارچه
قدکوتاهها! لطفا جهنم!!
يک سانت کمتر...
متراژ خداوندی
1-99
يا ايهاالذات آمنوا! شعاع يک متر را رعايت کنيد.
مرگ بر جمال و زيبايي! درود بر زشتترينها
باز هم ورود دين به مباحات