دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
پنجشنبه ۱۳ آذر‌ماه ۱۳۸۲

پنج جايزه برديم، من که راضی نيستم.

۱-دوشنبه، اختتاميه «سومين جشنواره نشريات تجربي» برگزار شد و طبق معمول «واحه» (قخب*) به عنوان برترين نشريه دانشجويی انتخاب شد و چهار تا جايزه ديگه هم برديم. (کاريکاتور برتر، گزارش برتر از مجتبی، داستان دوم و گزارش دوم از خودم) من که اصلا از داوری‌ها راضی نيستم. چون تو بخش سرمقاله، مقاله سياسی و مقاله اجتماعی حقمون رو خوردن و حداقل بايد دو برابر اين جايزه می‌برديم. اما چون جسنواره دانش‌آموزی، دانشجويی، طلبگی و تشکلی‌اش با هم قاطی بود، همه رو با هم می‌سنجيدن و حق دانشجويی‌ها رو ضايع کردن. تازه می‌خواستن جوايز پخش بشه. البته سياست اون‌ها هم با سياسی ما متضاد بود. (جشنواره مال يکی از زير مجموعه‌های آستان قدسه) جايزه‌هاشون هم که فقط لوح بود و تنديس و سکه مکه در کار نبود. آخرش اين که ... از همه‌تون متنفرم، بريد بميريد، لطفا!
جالب اين که گزارش «سردرگم، سردرگريبان» من که مقام آورد، چيزی نبود جز دو تا مطلب که اينجا نوشته بودم («خبرگزاری دانشجوپرس» و «راديکال يا غير راديکال، همه چيز و هيچ چيز»)به همراه يه خورده جرح و تعديل. پس نتيجه می‌گيريم وبلاگ جايزه هم می‌دهد!

۲-يه همايشی برگزار شد و کلی ملت عرق ريختن. من هم قسمت مقالات سايتشون رو طراحی، کدنويسی و راه‌اندازی کردم. (باز هم قخب!) به هر حال اين که شادی صدر مهمان همايش بود و من هم پا شدم رفتم دنبالش که بيارمش. تو راه صحبت از اينترنت و سايت و اين‌ها شد. يه چيزی گفت که هنوز هم باورم نمی‌شه. سايت «زنان ايران» به صورت دستی و توسط خود شادی صدر، آپ‌ديت و FTP می‌شه و تمام صفحاتش دستی هستند و ...
می‌گفت سه چهار سری قول موويبل‌تايپ بهش دادن و عملی‌اش نکرده‌اند و بيشتر از همه هم از دست بر و بچز کاپوچينو (احسان و محمدرضا فرخی و ...) حالش گرفته شده بود و غيره. من که دلم کلی به حالش سوخت. فقط اميدوارم به مرحله ايثار نرسه اين دلسوزی‌های من

۳-«دست‌ها بالا!»



غضنفر تو مجله گل‌آقا پشت سر اسم خود گل‌آقا يه «قب» می‌آورد به معنی «قربانش بروم».
حالا «قخب» يعني: «قربان خودمان برويم»

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک


یادداشت‌های شما:

آفرين! حالا كه با شادي صدر گپ زده اي و كلي هم واحه جايزه برده، بيزحمت اون كارت دانشجويي منو از هميار بگير! ناسلامتي يك ماهه

[ gonbad-davvar ] | [پنجشنبه، ۱۳ آذر‌ماه ۱۳۸۲، ۷:۵۴ بعدازظهر ]


اين پسره چي شد؟ سيامك رو مي گم. و مطلب مربوطه اش؟

طبيعي اش كردي. ولي من ضبطش كردم تو كامپيوترم. اگه كنار نياي جفتتون لو مي رين.

[ doost bimarefat ] | [پنجشنبه، ۲۰ آذر‌ماه ۱۳۸۲، ۶:۵۲ صبح ]


اين پسره چي شد؟ سيامك رو مي گم. و مطلب مربوطه اش؟

طبيعي اش كردي. ولي من ضبطش كردم تو كامپيوترم. اگه كنار نياي جفتتون لو مي رين.

[ doost bimarefat ] | [پنجشنبه، ۲۰ آذر‌ماه ۱۳۸۲، ۶:۵۳ صبح ]