یکشنبه ۳۰ بهمنماه ۱۳۸۴
دردسرهاي ديجيتال
۱- موبايل، دوربين ديجيتال و Flash Memory، يكي داخل جيب، آن يكي به كمر، سومي وبال گردن. حالا با اين چهارمي، با اين MP3 Player ديگر چه ميتوان كرد؟
به جيب پيراهن كه اميدي نيست. چرا كه هم امكان افتادنش وجود دارد و هم شديداً توي چشم ميزند. توي جيب موبايل هم كه ديگر جايي نيست و جيب ديگر را هم كه دسته كليد و پول خرد به اشغال خود آوردهاند.
كمر!؟ اكيداً صحبتش را نكنيد. كنار دوربين كه جا نيست. طرف ديگر هم (گلاب به رويتان) بعضي مواقع لازم ميشود باز شود و دردسر است.
گردن هم كه تكليفش از مدتها قبل مشخص است. همان Cool Disk كذايي، علاوه بر جلو آوردن شكم و ممانعت از حركت با سرعتي بيش از لاكپشت، از روز بنا را بر جنگ و مشاجره با بند عينك گذاشته است و دعوا و مناقشه ارضيشان حلناشدني به نظر ميرسد. [ميفرمايد كه متذكر شويد اين نكته را كه ارضي، با ارزي و عرضي، تومني هفت صنار توفير دارد]
جاي ديگري يا به قول فرنگيها، پوزيشن ديگري جهت استقرار اين مهمان تازهوارد سراغ نداريد؟
۲- ده پانزده سال پيش بود كه موبايل وارد ايران شد و فقط مديران و متمولان و كلاً از ما بهتران صاحب آن بودند. اما مانند هر وسيله لوكس ديگري كمكم تبديل به يك وسيله (و نه مايه افتخار) شد. اين درست از همان روزي بود كه حقير، صاحب (يا بهتر بگويم امانتدار) يك رأس از اين موجود شدم. ديگر امروز هر ننهقمري دچار! يك دستگاه از اين وسيله است و موبايل همان قدر مايه افتخار است كه پرايد. [مجدداً ميفرمايد كه متذكر شويد كه اين سرنوشت هر مدرنيسمي است كه دست آخر، بدل به سنت ميشود]
۳- باز هم حدود پنج شش سال قبل بود كه دوربينها و عكاسي ديجيتال به كشور عزيزمان متعرّض شدند ... و امروز ديگر حتي كلاغهاي كور بيابان هم با موبايل دوربيندار يا دوربين ديجيتالشان، لحظهاي نيست كه تَنِ بزرگان هنر فوتوغرافي را در قبر نلرزانند. طبيعتاً از همان لحظهاي كه بنده سراپا تقصير مجهز به يك فروند از اين مخلوق محيرالعقول شدم، ديگر لوكسي از آن زدوده شد و الخ
۴- حكايت فلشمموري يا كولديسك را هم كه شما بهتر از بنده ميدانيد. عزيزي كه موجب شد از دست فلاپيهاي مكسل و غيره اصل چيني بنجل و فلاپيدرايوهاي معلومالحال كمتر حرص بخوريم و جور سيديهاي «قابل بازنويسي مجدد» (Rewritable سابق) را هم نكشيم. امروزه هم كه ديگر اگر در جيب يك دانشجويي، پيدايش نكرديد، به اين معني است كه به گردنش متصل است
۵- هستند گوشيهايي كه MP3 پخش ميكنند، راديو دارند و صدا هم ضبط ميكنند؛ اما هيچ كدام را نه در حدي قابل قبول. پس قبول بفرماييد كه چارهاي جز ابتياع يك دستگاه MP3 Player نيست. [ميفرمايد كه جوگيري هم به هكذا]
۶- بچه كه بودم، از مادرم ميپرسيدم كه چرا يكي از اين ۲۱ كاره يا ۲۸ كارهها را نميخرد. ميگفت كه يك چيز بايد يك كار را انجام بدهد و آن را هم خوب انجام بدهد. پس تلفيق موارد فوق، تقريباً ناممكن است. هر چند كه مدتها از دوربين، به عنوان Flash Memory استفاده ميكردم؛ اما قبول بفرماييد كه دوربين هيچ موبايلي، دوربين نميشود و در حد اسباببازي ميماند. از ديگر سو، گوشيها اصطلاحاً User Interface مناسبي هم ندارند و اتصالشان به كامپيوتر سخت است، پس وحدت قوا ناممكن است (قابل توجه فيزيكدانان گرانقدر)
مگر اين كه بشود اين وسط سر كولديسك را بُريد. اما باز هم مشكل حل نميشود. چرا كه خود ايشان با آن هيكل ظريفشان، يكپا اسرائيل بودهاند و اِشغالچي (بر وزن روزنامهچي) بعيد است بعداً بشود تازهوارد را جايگزينشان كرد. حالا چه كنيم!؟
۷- مقصود تويي، كعبه و بتخانه بهانه. اين همه هزليات، حشويات و مزخرفات تنها مقدمهاي بودند بر اين مطلب كه MP3 Player خريدم. دقيقاً به مانند داستان خريدن دوربين كه همه Canon A60 را پيشنهاد ميكردند و من Nikon 2100 را انتخاب كردم، اينجا هم همه Creative TX FM را پيشنهاد ميدادند و من چيز ديگري خريدم: «Zoltrix Z-Cyber Zling Slot FX»
یادداشتهای شما:
الان خوشحالی؟
نه از اینکه ام پی تری پلایر (کالیبرم اجازه نداد کیبورد رو Eng کنم) خریدی. ازاینکه یه مطلب 7 کلمه ای رو در 7 پاراگراف گفتی؟
خلاصه:
Zoltrix Z-Cyber Zling Slot FX بخرید
خلاص
پس نوشت:
یه وقت این خیال خام به سرت نزنه که کالیبر کایوت اجازه داده برات کامنت بزاره! دیکته کرده من تایپ کردم.
[ شاسکول ] | [یکشنبه، ۳۰ بهمنماه ۱۳۸۴، ۸:۵۰ بعدازظهر ]مايه داريه ديگه. ;)
[ PoOYaN ] | [دوشنبه، ۱ اسفندماه ۱۳۸۴، ۴:۴۰ صبح ]البته نميدونم خدا دو نفر(ازبابت حمل عينک) گوش و يک قبضه(از لحاظ قابليت شليک) دِماغ رو داده برا چي ؟!
ضمنا اگه جاي خالي ندارين من حاضر به حمالي مورد بحث هستم.تلفن تماس هم mp3رو بده تا بگم.