دیده‌بان گاه‌نگاری‌های بهرنگ تاج‌دین
خوراک وبلاگ
سه شنبه ۱۸ خرداد‌ماه ۱۳۸۹

پیچ دیگری در جاده

نمی‌توانم بگویم چه‌قدر از فهمیدن این مسأله که باید برای گرفتن ویزای کار، مدرک زبان داشته باشم، ناراحت شدم. مسأله فقط هزینه و وقت نبود. مشکل این بود که مجبور شدم به کشوری غریب بروم و در شرایطی نامعلوم بمانم. وقتی برای تقویت زبان هم نبود. پنج روز در هفته کار می‌کردم که فقط بتوانم اجاره بدهم.

بین انواع و اقسام مدارک زبان مورد قبول برای بریتانیا، آیلتس بیشتر از همه در دسترس بود و سریع‌تر می‌شد مدرکش را گرفت؛ هر چند آسان‌ترین نیست. باید در آیلتس ۴.۰ می‌گرفتم. آیلتس نوعی تعیین سطح است. هر مهارتش ۴۰ نمره است. اگر ۳۹ بگیری، امتیازش می‌شود ۹.۰ (که به معنی تسلط کامل به زبان است.) اگر از ۴۰، مثلاً ۲۲ بگیری، می‌شود ۶.۰ و اگر ۱۰ بگیری، می‌شود ۴.۰ که یعنی توانایی محدودی داری. من هم برای درخواست ویزا به همین ۴.۰ نیاز داشتم. با آن وضعی که امتحان دادم، فکر می‌کردم نمره‌ام چیزی بین ۳.۵ تا ۵.۵ باشد.

بالاخره بعد از دو هفته نتایج قرار بود بیاید. اما مشکل زنگ در را چه می‌شد کرد؟ پستچی هم معلوم نبود چه ساعتی می‌آید. به بریتیش کانسیل زنگ زدم و خواهش کردم که مدرک را پست نکنند و اجازه بدهند خودم بیایم بگیرم.

نتیجه برایم باورکردنی نبود. دو بار خواندم تا باور کردم. خواندن: ۷.۵، شنیدن: ۷.۰، نوشتن: ۶.۵، حرف زدن: ۶.۵، نمره کل: ۷.۰

ظاهراً راه هموار شده بود. باید بلیت می‌گرفتم و به امارات می‌رفتم. خوشبختانه با اینترنت می‌شد هم بلیت هواپیما گرفت و هم هتل. اما گرفتن ویزای امارات به اسپانسر نیاز داشت. خوشبختانه دو دوست نازنین در دبی محبت کردند و برایم ویزای امارات گرفتند.

آماده بودم که دو سه روز بعد بروم. نتیجه امتحان را که گرفتم، خبرها را چک کردم. فکر کنم چهارشنبه بود. سفارت بریتانیا در تهران اعلام کرده بود که از دوشنبه کار را از سر می‌گیرد. دقیقاً از همان روزی که من وقت گرفته بودم که درخواست ویزایم را در ابوظبی تحویل بدهم. دنیا بر سرم خراب شد. اگر می‌گفتند دیگر این‌جا تقاضای ویزای ایرانی‌ها را قبول نمی‌کنیم و باید به ایران برگردی، چه؟

بخش‌های پیشین:
بخش نخست
بخش دوم
بخش سوم
بخش چهارم
بخش پنجم
بخش ششم
بخش هفتم

بخش بعدی:
آخرین شعاع آفتاب

بالاترین  دلیشس  توییتر  فرندفید  فیس‌بوک


یادداشت‌های شما:

نمره «خواندن»ت معرکه شده. من نمره کلم شش و نیم شد اما خواندنم ۵/۵. مشکل همه «خواندن» است! البته من آکادمیک امتحان دادم نمی‌دونم تو جنرال بودی یا آکادمیک. به هر حال آفرین؛ به قول مقام عظما، آورین!

[ سعید جعفری ] | [دوشنبه، ۱۷ خرداد‌ماه ۱۳۸۹، ۱۱:۵۷ بعدازظهر ]